جزیره ی دلم را برای آمدنت چراغانی کردم ، اما تو بهانه کردی که از دریا می ترسم .
برای باهم بودن ، بهانه می خواهم ، ببین دستهایم دراز است
چرا بهانه دستم نمی دهی ؟ !
ما و مجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم ، او به ظاهر گشت عاشق ، ما به معنا سوختیم
در زندگی اختیار بادها دست ما نیست ، ولی اختیار بادبانها دست ماست .
برو بشین رو پشت بوم ، روتو بکن به آسمون ، در جهت وزش باد ، یه بوس فرستادم برات .
نظرات شما عزیزان: